محل تبلیغات شما



سلام دوستان

شاید شده خیلی اوقات با دیدن قلم خط خوشنویسی دلتان خواسته که به سمت این هنر برویدیا فکر کرده اید با به دست گرفتن یک قلم دوات خطاط می شویداین  فکر بسیار نادرست است خوشنویسی یک هنر اصیل ایرانی است که اگر شخصی بخواهد آن را بیاموزد باید سال ها تلاش کند تا به مقام استادی برسد پس اگر مشغله کاری شما  اجازه نمی دهد به سمت این هنر بروید یا علاقه دارید نمی دانید باید از کجا شروع کنید تا آخر این مطلب را بخوانید.

چگونه هنر خوشنویسی را شروع کنیم؟

پس اگر تا اینجا اومدید نشانه علاقه شما به این هنر زیبا است.اگرشما به این هنر علاقه زیادی دارید باید صبر زیادی هم داشته باشید در این هنر صبر حرف اول را می زند.اگر شما به کلاس های سر راهی اعتماد ندارید می توانید به انجمن خوشنویسان شهر خود رجوع کنید آنجا حتما می توانید به دنبال علاقه خود بروید البته این را هم بدانید مانند بقیه هنر ها این حرفه به هزینه مناسبی احتیاج دارد این حرفه تقریبا متوسط به بالا است .

شرایط رفتن به کلاس را ندارید؟​​​​​​

اگر واقعا نمی توانید به کلاس بروید  می توانید کتاب های مقدماتی خط را خریداری کنید و تمرین کنید .توصیه من به شما این است که اول  خط های کتاب مورد نظر را با خودکار تمرین کنید بعد با قلم نی بنویسید. نکته مطمئن باشید که کتاب تایید انجمن خوشنویسان باشد.

چگونه خط خوشنویسی را شروع کنیم؟  

​​​​​​مواد لازم

ورق گلاسه یا نیمه گلاسه

مرکب سیاه یا رنگی

لیقه ابریشمی (ریشه ریشه)

قلم نی  دزفولی  وتراش شده

تخته مناسب

جا قلمی  ساده یا سنتی

چاقو وسوهان برای تراش قلم است ولی فقط اساتید و هنر جو ها می توانند از آن استفاده کنندد وقلم خود را تراش کنند.

دستمال کاغذی  یا پنبه(برای پاک کردن سر قلم بعد از اتمام کار )

دوات (جای مرکب ولیقه که در شکل های مختلف یافت می شوند ولی شیشه ای از همه بهتر است)

​​​​​​قطره چکان (حاوی آب جوشیده یا گلاب)

طرز درست کردن دوات ومراقبت از آن

لیقه را در ظرف دوات می گذاریم مرکب خودرا بر می داریم و به اندازه کافی که لیقه را خیس کند بس است بعد اگر دیدید که لیقه خوب از مرکب پر نشده دو قطره می ریزیم.

اگر مرکب تان خشک شد با چند قطره آب دوباره آن را باز یابی کنید 

اگر کپک زد با چند قطره آب و با هم زدن ته قلم دوباره حیات ببخشید به مرکبتان.

امیدوارم از این هنر لذت کافی را ببرید

​​​​​​

 

 

 

 


اگر تا بحال شنیده اید که:

  • جلسه دیر برگذار شد.
  • با دوستانم بیرون بودم.
  • می توانی روی من حساب کنی
    • فردا با شما تماس می گیرم
  • این یک مسئله شخصی نیست.

اگر تا بحال با خود فکر کرده اید که:

  • آیا او این جمله را به همه می گوید؟
    • آیا او بیرون آمده تا مرا تعقیب کند؟
      • آیا چک در این نامه است؟
    • آیا واقعا مرا دوست دارد؟
  • آیا می توانم به انها اعتماد کنم؟

آگر خسته اید از اینکه:

  • احمق به نظر برسید 
  • احساس درماندگی کنید
  • مورد سوء استفاده قرار گیرید
  • فریب همان حرف های قدیمی را بخورید

 

پس تا آخر این مطلب همراه من باشید.

در اینجا بخش کوچکی از نشانه های دروغ گویی را بیان می کنم.

1-نشانه یک زبان چشم ها:

از قدیم الایام عدم بر قراری ارتباط چشمی کم ،نشانه فریبکاری بوده است.

کسی که دارد به شما دروغ می گوید ، سعی می کند از نگاه کردن به چشمان شما اجتناب کند.او به طور ناخداگاه حس می کند شما از پنجره ی

چشم هایش ،قادر به دیدن درون او هستید.یا به پایین نگاه می کند یه به اطراف دیگر نگاه می اندازد .

2-نشانه دوم بدن هیچ وقت بدون حرکت دروغ نمی گوید.

دست وپا ها نشانه های خوبی هستند؛اگر به دست و پا ها دقت کنیم می توانند به ما اطلاعات بیشتری به ما بدهند .شخص دروغگو دستانش را کمتر حر کت می دهد اگر نشسته باشد دست هایش را روی هم می گذارد واگر ایستاده باشد دست خود را یه داخل جیب یا به پهلو می گیرد و به هم قفل می کند انسان درغگو انگشتانش را به هم گره می زند وانسان راستگو آنها را باز می گذارد.

3_نشانه سوم اگر به سمت در می رود:

همان طور ما از کسانی که تهدیدمان می کنند ،فاصله می گیریم .فرد درغگو نیز همان گونه است احساس خطر می کند یا اگر صحبت می کند سریع می خواهد آن را تمام کند و یا وقتی که شما اورا مورد پرسش قرار می دهید سوال هایتان را جواب نمی دهد یا با پاسخ های کوتاه به شما می گوید من کار دارم باید بروم.

4_نشانه چهارم از این جور چیزها از من بعید است!

وقتی ا زکسی سوالی می پرسیم و او جواب هایی کلی به آن می دهد و سوال را از حالت شخصی خارج می کند ،باید مراقب باشیم. مثلا تصور کنید از کسی بپرسیم :آیا در مکالمه دیروزت با من روراست بودی؟

اگر جوابی که داد به این نزدیک باشد:(البته که بودم،من هیچ وقت به تو دروغ نگفته ام .توکه می دانی چه حسی نسبت به دروغ دارم).باید مراقب بود.فرد درغگو برای اینکه تاثیر گذار به نظر برسد ،برای اثبات بی گناهیش در یک مورد خاص ،سعی می کند که به طور انتزاعی ،طرف مقابل را جمع کند.

 

از این جور موارد زاد هستند که به وسیله علم روانشناسی کشف شده اند امیدوارم با خوندن این مطلب از قبل بتوانید دست این جور آدم هارا بخوانید .

منبع :کتاب تشخیص دروغ کمتر از پنج دقیقه

نوشته:دیوید جی .لیبرمن

مترجم:رضا ابراهیمی

با اندکی تغییر

 

 

 


مرغ آمین درد آلودی است کاواره بماند.

رفته تا آن سوی این بیداد خانه 

بازگشته ،رغبتش زرنجوری نه سوی آب ودانه

نوبت روز گشایش را در پی چاره بماند.

می شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمند  ما)

جور دیده مردمان را

با صدای هر دم آمین گفتنش ،آن آشنا پرورد،

می دهد پیوندشان در هم  

می کند از یاس خسران بار آنان کم

می نهد نزدیک باهم ،آرزوهای نهان را.

 

بسته در راه گلویش او 

داستان مردمش را. رشته در رشته کشیده 

بر سر منقار  دارد رشته ی سر در گمش را.

او نشان از روز بیداری ظفرمنی است.

بانهان تنگنای زندگانی دست دارد.

از عروق زخمدار این غبار آلوده ره تصویر بگرفته.  

از درون استغاثه های رنجوران.

در شبانگاهی چنین دلتنگ ،می آید نمایان.

وندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی

که ندارد لحظه ای از آن رهایی 

می دهد پوشیده ،خود را برفرا بام مردم آشنایی.

رنگ می گیرد

شکل می گیرد 

گرم می خندد

بال های پهن خود را بر سر دیوارشان می گستراند.

 

چون نشان از آتشی در دود خاکستر 

می دهد از روی فهم رمز درد خلق

با زیان رمز درد خود تکان در سر.

 

وز پی آنکه بگیرد ناله های ناله  پردازان ره در گوش 

از کسان احوال می جوید .

چه گذشته ست  وچه نگذشته است 

سر گذشته های خود را هر که با آن محرم هشیار می گوید.

 

داستان از درد می رانند مردم 

در خیال استجبهای روزانی 

مرغ آمین را بدان نامی که او را هست می خوانند  مردم .

 

زیر باران نواهایی که می گویند:

باد رنج ناروای خلق را پایان.

 

 

 

 

 


مرغ زیرک

 

یکی مرغ زیرک زکوتاه بامی           نظر کرد روزی بگسترده دامی

بسان ره اهرمن پیچ پیچی          به کردار نطعی زخون سرخ فامی

همه پیچ تابش عیان گیر دداری    همه نقش زیباش روشن ظلامی

بر دانه ای قصه ای از فریبی             بهر ذره نوری حدیثی زشامی

به پهلوش صیاداناخوبروئی       به کشتن حریصی بخون تشنه گامی

نه عاریش از دامن آلوده کردن       نه اش بیم ننگی نه پروا ی نامی

زمانی فشروی وگاهی شکستی          گلوی تندروی وبال حمامی

ازآن خدعه آگاه  شد مرغ دانا             به صیاد داد از بلندی سلامی

بپرسیدین منظر جانفرا چیست           که دارد شکوه وصفای تمامی

بگفتا سرایی است آباد و ایمن         فرود آی از بهر گشت وخرامی

خرید ار ملک امان شو چه حاصل          زهر گشیگتها عمر حرامی

بخندید کاین خانه نتوان خریدن   که مشتی نخ  است وندار د دوامی

نماند به غیر از پروا استخوانی       ازآن هد سوی این خانه گامی

نبندم چشم ونیفتیم درچه          نبخشیم چیزی می خواهیم دامی

بدامان ودست تو هر قطره خون       مرا داده است از بلائی پیامی

فریب جهان پخته کرد ست ما را

تو آتش نگه دار از بهر خامی


عشق آمد وتوبه را چو شیشه   بشکست

 چون شیشه شکست کیست که او داند بست

 

گر هست شکسته بندان هم عشق است

از بند   و گشاد   او کجا   شاید جست

####

 عشقت به دلم در آمد وشاد برفت 

باز  آمد ورخت  خویش بنهاد برفت

 

گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین

بنشست وکنون رفتنش از یاد برفت

#####

عشق توچنین حکیم و استاد چرا است 

مهر  تو چنین   لطیف  بنیاد    چرا است

 

 بر  عشق چرا  سوزم  اگر  او خوش  نیست 

ور عشق خوش است این همه فریاد چرا است

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها